من با زیاد کتاب خوندن مخالف نیستم .اما حس میکنم هر قدر زیاد تر بخونی ؛ کمتر زندگی میکنی.انگار با این زیاده خوانیِ زندگی دیگران ، از زندگی منحصر بفرد خودت جا میمونی.پس ملالِ خودساخته ؛ توهم هست و رنج عین واقعیت.بعضی چیزا روفقط کوره راه های زندگی خودت ، بهت تزریق میکنه.اما صرفا خوندن ؛ توهم رو .توهم رنج ، زندگی و دانایی. چشماشون میگن.آخه چشم ها نوار فیلم آدماست.مال اینا شلوغِ اما دست نخورده س.اینارومیگم ! چقدر زیادن. اَه.تهش یه تیکه گوشتن کهیه جا افتاده ان .با ناز وادا اطوارای منحصر بفرد ! با افتخارم میگن منزوی ام و بیزار از آدما وزندگی ! اما دهن خودشونم با خوندن زندگی آدمای دیگه سرویس کردن.کاش از کافه ها یا کتاب فروشی ها وآپارتمان های خوش رنگ ولعابشون در نمی اومدند.
+ من آدمم ! حق دارم حالم از یه عده بهم بخوره (:
درباره این سایت