روزی که از دانشگاه انصراف دادم ، کلی فکر تو ذهنم بود. از روی احساسات و قشنگ کردن جلوه انصراف ، کنکور هم ثبت نام کردم .این چند ماه در دنیای بیرون به نتایج خوبی رسیدم.کشاورزی مد نظرم آب میخواد که به اندازه ندارم.کاسبی و تجارتم سرمایه میخواست که با این گرونی تقریبا ناممکن شد.حالا تبدیل شدم به یک جوون بیست و چند ساله بیکارِ بدون مدرک.از انصراف مسلما پشیمون نیستم و مطئنم که نمیشم.هنوزم تموم فکرام تو سرم هستن اما انگار مسیر باید عوض بشه.دارم کنکور میخونم و برای یه کسی که تقریبا ۶ ساله ذهنش از درس به دور بوده ، خیلی سخته.اونم تو این زمان باقی مونده.اما بهتر از کار و کاسبی هست که فقط بدهکاری میاره.یا کشاورزی که فقط خشک شدن داره.این ها فعلا به تعویق می افتند.هدفم از کنکور فقط یک رشته و یک دانشگاه ست.احتمال کمی داره قبولیم .تا ببینم تابستون باز باید فکر یک مسیر جدید رو بکنم یا نه !ولی هنوز قصد تسلیم به دنیای سیستمی و رها کردن اهداف و رویاهامو ندارم.
+ فقط اگه تو یه مملکت نرمال بودیم هیچ وقت یه گرونی وتورم در عرض چند ماه تو رو سال ها از زندگی عقب نمینداخت و سرمایه ات رو بی ارزش نمیکرد .فقط نرمال ! روز به روز از ادم های احمق بیثمر ِ مضر بیشتر بیزار میشم.
درباره این سایت