امد نزدیکم .نمیدانم کلاس چهارم هست یا پنجم.شنیدم که گفت :" داداش باز که بو میدی" نگاهش کردم.گفت : "تو مدرسه بهمون گفتن درباره ایران بنویسم"

در ذهنم دنیایی کلمه آمد. اما به او نگفتم . برایش زود بود.درد آور و وسیع.بر احساسات و اعصابم غلبه کردم.برایش دکلمه ایران از داریوش عزیزم را پلی کردم.تا اگر خوشش آمد؛ قبل از هر‌چیزی یک میهن پرست بزرگ شود و اول از همه ایرانی بماند.

بنویس : "مرهم دردش کمی آزادی است"

گفت:" آزادی یعنی چه ؟"  خندیدم و بغلش کردم.گفت : "بو میدی" .





مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت سهام آنلاین بلاگ و روزمره ها ساحل رنگارنگ زندگی دفتر امام جمعه شهرستان خرمدره و آرشيو يازده ساله ماهنشان پیکاسو طرح برفابه : اشکان آویشن Christina رادیوگرافی چیست سیمکا writings that will never be printed