اگر آدم ماجراجویی را فطرتا دوست داشته باشد و کمی هم عملگرا باشد کلاهش پسِ معرکه هست.چند سال پیش بودچیزی شبیه به نقشه گنج به دستم رسید.از آنجا که قدمت مکان مورد نظر و گنج های کشف شده و افسانه های قدیمی بسیار بود با دوستی امین و مطمئن تصمیم به جست و جو گرفتم.با دو عدد تیشه و یک بیلچه و برخی وسایل دیگر راهی نقطه مورد نظر شدیم.حاصل شب ها کنده کاری شد یک تونل شیش متری در عمق چهار متری زمین.البته چون آن محوطه کم عمق بود فکر کنم در عمق بیشتری بودیم.استرس و هیجانی وصف ناشدنی بود.ترس از گیر افتادن و لو رفتن مجبور بودیم مثل فیلم "رستگاری در شاوشنگ "بی صدا و ذره ذره کنده کاری کنیم.آخر تونل زیر خانه ای بود که در آن زندگی میکردند! نوبتی من میکندم و خاک را در ظرفی میکردم و او می بایست خاک را جایی خالی کند.حقیقتا زیر زمین بودن هم جالب هست.نفست تنگ میگذارد و جانورانی چندش آور، فراوان اند.فضای تونل به اندازه بدن یک نفر بود و هر لحظه امکان ریزش بیشتر میشد.هرچه جلو تر میرفتیم نشانه های گنج پیدا تر میشد.از کوزه های شکسته تا تفاوت جنس زمین و سفال های قدیمی زیبا.کم کم باورم شده بود که در پی گنج هستم.اما پیدا نشد و کمی بیشتر آنجا بودن احتمال لو رفتن را بیشتر میکرد.فضا هم مشکوک شده بود.وقتی که آخرین تیشه های امید را میزدم و خاک نم بر صورتو موهایم میریخت به این فکر بودم که این خانواده سال هاست روی گنج زندگی میکنند در حالی که روزگاری فقیرانه دارند.من هم میدانستم گنجی هست اما در رسیدن به آن عاجز بودم.نمیدانم شاید اگر تونل را نیم متر این ور تر یا آن ور تر می کندم به آن گنج می رسیدم. اولش از شوق ماجرجویی و هیجان دست به اینکار زدم اما آن گنج نیز برایم به مرور با ارزش شد.اما چه کنم که گاهی گنج ها باید تا ابد مخفی بمانند.آن تونل را پر کردیم ولی فکر نکنم دست خالی برگشته باشیم چون هیچ سفری خالی و بی ارزش نیست.چه میدانید ؟ شاید همین الان کسی در زیر جایی که سال هاست زندگی میکنید دنبال گنجی گمشده هست و در تونلش سیگار میکشد !



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چگونه ! بورس تهران خنده ها Amber Miguel پایپ ایران-تولید وفروش Anita اثنی عشریه در نقد و رد صوفیه و فلاسفه و عرفان‌های کاذب